کد مطلب:211347 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118
نمایندگان خراسان نزد امام صادق
به شرحی كه در سابق گفتیم مردمی كه از دست مظالم بنی امیه و وقاحت و بی شرمی آل مروان به ستوه آمده بودند در مقام اسقاط حكومت آنها برآمدند و بسیار كوشش كردند كه به هر نحوی میسر است بنی امیه را ساقط كنند و زمام را به دست زمامداری صالح بسپارند و لذا اول كه امامین صادقین را برای این مقام صالح تشخیص دادند بنابر عقاید عمومی دعوت خود را مبنی بر صدارت و خلافت آنها آغاز كردند.
در كتاب بصائر الدرجات می نویسد: مردی از اهل كوفه از بدخواهان اموی به طرف خراسان رفت و مردم را دعوت به دوستی امام صادق علیه السلام نمود و انقلاب فكری به وجود آورد و در این دعوت افكار از آل مروان برگشت ولی در انتخاب خلیفه اختلاف نظر پدیدار گردید.
یك دسته مطیع و مجیب و مجاهد و فداكار در راه روی كار آوردن علویین بودند - یك دسته در انتخاب شخصیتی از آل محمد و علویین اعمال نظر می كردند.
یك دسته هم برای بنی عباس جانبداری می كردند.
در بین دو دسته مثبت و منفی و دسته متوقف و بی رأی اختلاف بالا گرفت و از هر طبقه یك نفر انتخاب شدند و به مدینه خدمت امام صادق علیه السلام رفتند تا جریان كار را از نزدیك خود از امام ششم بپرسند - در این دسته یك كنیزكی بود یكی از مردان مسافر نزد آن كنیزك رفت و با او خلوت كرد چون به مدینه رسیدند امام صادق علیه السلام پرسید از آن مرد كه تو از كدام دسته ای مخالفی یا موافقی یا متوقفی گفت من از دسته بی طرفان هستم متورع و پارسا تعبیر می شد حضرت صادق علیه السلام فرمود - ورع تو كجا رفت آن وقت كه با كنیزك خلوت كرده بودی عرق
[ صفحه 164]
شرمندگی و انفعال بر صورت او نشست و پاسخی نداد.
باری این خبر كه از اسرار آن مرد و زن بود، دلیل بر علم امامت آن حضرت است و به واردین عدم قبول خود را اعلام فرموده به خراسان برگشتند بنی عباس هم فهمیدند امام صادق (ع) داعیه خلافت ندارد قیام برای احراز آن مقام نمودند. [1] .
در كتاب بصائر الدرجات می نویسد: مردی از اهل كوفه از بدخواهان اموی به طرف خراسان رفت و مردم را دعوت به دوستی امام صادق علیه السلام نمود و انقلاب فكری به وجود آورد و در این دعوت افكار از آل مروان برگشت ولی در انتخاب خلیفه اختلاف نظر پدیدار گردید.
یك دسته مطیع و مجیب و مجاهد و فداكار در راه روی كار آوردن علویین بودند - یك دسته در انتخاب شخصیتی از آل محمد و علویین اعمال نظر می كردند.
یك دسته هم برای بنی عباس جانبداری می كردند.
در بین دو دسته مثبت و منفی و دسته متوقف و بی رأی اختلاف بالا گرفت و از هر طبقه یك نفر انتخاب شدند و به مدینه خدمت امام صادق علیه السلام رفتند تا جریان كار را از نزدیك خود از امام ششم بپرسند - در این دسته یك كنیزكی بود یكی از مردان مسافر نزد آن كنیزك رفت و با او خلوت كرد چون به مدینه رسیدند امام صادق علیه السلام پرسید از آن مرد كه تو از كدام دسته ای مخالفی یا موافقی یا متوقفی گفت من از دسته بی طرفان هستم متورع و پارسا تعبیر می شد حضرت صادق علیه السلام فرمود - ورع تو كجا رفت آن وقت كه با كنیزك خلوت كرده بودی عرق
[ صفحه 164]
شرمندگی و انفعال بر صورت او نشست و پاسخی نداد.
باری این خبر كه از اسرار آن مرد و زن بود، دلیل بر علم امامت آن حضرت است و به واردین عدم قبول خود را اعلام فرموده به خراسان برگشتند بنی عباس هم فهمیدند امام صادق (ع) داعیه خلافت ندارد قیام برای احراز آن مقام نمودند. [1] .
[1] بصائر الدرجات محمدحسن صفار قمي متوفي 290 كه از اصحاب امام عسكري عليه السلام است.